آيا لوگوي آروناي بهرام هوشيار يوسفي طراحي خودش است؟

آيا لوگوي آروناي بهرام هوشيار يوسفي طراحي خودش است؟

آن بزرگمرد مدعي كپي رايت، براي آن عكس‌هاي پرتره‌ي وايد، طراح خانه آبشار رايت، كشنده‌ي سيگارهاي غيرلايت، آن مبدع ديزاين پروسس در شرايط ريسكي، نوشنده‌ي و.دكا و و.يسكي، آن كثير‌السفر بين استكهلم و وين، آن انگليسي‌دان با لهجه پرشين، جوينده علم و ثروت، صاحب رابطه در مملكت، دوستدار عفت و پاكيزگي، پيگيرِ بهترين هديه، براي دادن در طول زندگي، آن قايق بادباني، با تغيير قيافه‌هاي ناگهاني، آن زننده دستمال‌هاي توپ، بر خا.‌يه‌هاي دانشگر و آلسوپ، آن عاشق اوركت آمريكايي، باسواد در سطح راهنمايي، پرسنده سوال‌هاي آنچناني، دم‌خور با شيعيان پاكستاني، آن منتقعد! معماري، اوريجينال در سبك و سياق كاري، آن دانا بر آخر عاقبت وام‌هاي مسكن، منتشر كننده نشريات نقش‌نو و كدو قلقله زن، آن معرفي كننده خود به عنوان ژورناليست، دهنده آدرس وبلاگ فارسي به ميهمانان انتهاي ليست، آن واژگون كننده رنكينگ معماران، بالابر آلسوپ به سوي آسمان، آن كاشف معماران مولف ناكجاآبادستاني، دوست پسر و يارِ غار علي خياباني، آن له شده به دست معمار مطايبه گو، بهرام هوشيار يوسفو (ر.ج قواعد زبان تركي)، نقل است روزي كه عزم خويش را براي تاسيس نخستين خبرگزاري معماري جزم ديد، به دنبال نام و لوگو روان شد. از آنجا كه در كودكي قوانين كپي رايت و زبان‌ انگليسي را توامان آموخته بود، به دنبال لوگويي گشت كه در راست صفحه باشد تا بتواند با پايبندي به قانون كپي از رايت، آن را مورد عنايت خويش قرار داده و با كاشتنش در سمت چپ صفحه خود، كار را تمام كند. ديري نپاييد كه ضرب‌المثل جوينده يابنده است مصداقي ديگرباره يافت و بهرام به نتيجه رسيد.
مقايسه شباهت لوگو در آروناي بهرام و آروناي آلماني و كش رفتن لوگوي ديگران در عين پايبندي به كپي رايت، باشد به عهده دوستداران حضرتش!

لوگوي آروناي آلماني

لوگوي آروناي آلماني

بعد التحرير: معمار مطايبه‌گر! مشتاق است خوانندگان اين مطلب، با وجود قالب طنز و در بعضي موارد غيرموادبانه آن، از اصل موضوع غاقل نگردند.

aa1

من، بهرام هوشيار يوسفي تازه به دوران رسيده، كه خودم خيلي موافق به كار بردن اصطلاح دكتر براي دانشجويان دكترا نيستم (چه زباني گوياتر از تصوير، اگر بزرگش كنيد كامنت بهرام را در وبلاگ «سكونتگاهي براي همه» خواهيد ديد)، من كه دانشجويان دكتراي سال ششم و هفتم و در آستانه‌ي فارغ‌التحصيلي را به واسطه‌ي «دكتر» خطاب شدن از طرف خودشان يا ديگران مسخره مي‌كنم و مي‌گويم اينها كه دكتر نيستند، دانشجوي دكتري‌‌اند، هر روز با ذوق و شوق بسيار، تصوير خودم و آلسوپ را منتشر مي‌كنم و همچون عضوي آويزان، خودم را به او الصاق مي‌كنم تا به دوستان و دشمنان بگويم منم بالاخره دكتري قبول شدم. ديديد داد ديديد داد… و تازه به اين هم اكتفا نكرده‌ام و با درج عنوان PhD در مقابل Degree درصفحه‌اي از صفحات كثير خودم در دنياي اينترنت، تازه به دوران رسيدگي را بر خودم و ديگران تمام كرده‌ام.

2j432mc

PhD !!

حقا كه خدا خرش رو شناخت كه شاخ نداد بهش، اگه به زور هم شاخ بكاري، پس فردا جاش چرك مي‌كنه مجبور مي‌شي عمل كني، حالا ببين كي گفتم!

باز هم بهرام!

دسامبر 22, 2008

بهرام هوشيار يوسفي، در وبلاگ خود پستي از وبلاگ نويس قديمي، «ليلا» را منتشر كرده، اما نمي‌دانم چرا و به چه اجازه‌اي تصويري را كه از آنجا برداشته، اديت كرده است؟

اصلي

اصلي

اديت شده

اديت شده

با دقت در دو تصوير بالا كه يكي اصلي و آن يكي هوشيار يوسفيسايز شده است، در خواهيد يافت كه مشكل بهرام با عبارت ك-و-ن است! بهرام جان مگر تو خودت ك-و-ن نداري؟ وقتي مي‌خواهي بنشيني و آن وزنِ ناقابلت را به صندلي منتقل كني، از كدام عضو بدنت كمك مي‌گيري؟ تو كه ك-س و ك-و-نِ ملت را در وبلاگت به باد مي‌دهي ديگر چرا؟ آيا خوب است كسي عكس تو را در وبلاگش منتشر كند در حاليكه ك-ونت را سانسور كرده؟ يا بريده؟ آيا اينگونه، عفت‌ات را از دست نخواهي داد؟!

اول اينجا را بخوانيد.

شما باید روح سركش و ذهن خلاقی داشته باشید تا در تورهای خستگی‌ناپذیرتان به دور ایران برای گرفتن پروژه، نه تنها از پا نیفتید، بلكه با در كردن روزانه‌ی دو خلاقیت (یكی بعد از ناهار، یكی بعد از شام)، نامتان را به مانند هم‌ میهن خلف خود، علی دایی بالاتر از نام معماران نه چندان مولفی چون لوكوربوزیه، لیبسكیند و … كه در طول عمر بی‌ثمرشان موفق به انجام بیش از هفت هشت عمل خلاقانه نشد‌ه‌اند، ثبت كنید. شما باید (به نقل از مطلب BHY) به پدیده‌ی خطیر آمیز.ش مسلط باشید تا بتوانید در حركتی محیر العقول و منتفی‌ از شعور با استفاده از آخرین تكنولوژی‌های مرتبط با معماری سایبر به چرخاندن 90 درجه‌ایِ‌ كلمه محمد (یا چیزی شبیه آن) و اعمال پروسه‌ی بسیار پیچیده‌ی اكس‌تورود (Extrude) به روی آن مبادرت ورزید و دانشگاهی (در بروجرد یا كجا؟) ماندگار در تاریخ معماری این جهان (و بلكه حتی آن جهان) را رقم بزنید. بله، این است فدا كردن معماری برای گرفتن پروژه از كارفرمای اسلامی، به هر قیمتی.
شما باید در حالیكه انتهای تسلط بر فضای سایبر و جزو معماران آوانگارد در این زمینه هستید و همچون یك شیمیدان جوهر فضا را با مقوله تكامل ممزوج می‌كنید (فراموش نكنید در هنگام امتزاج، درِ ارلن مایر را با چوب پنبه ببندید)، بايد به طور همزمان در اوج بی‌اطلاعی از اینترنت نیز باشید (تقریبا در سطح این تر نت نمه دی؟) تا با ذوق زدگی فراوان، تصویر صفحه معماران ایرانی در ویكیپدیا را كه اسم شما بر آن نقش بسته به سرعت ذخیره كنید و به عنوان سر جهازی، روی وب‌سایتتان قرار دهید (و ندانید كه هر ننه قمری می‌تواند اسم خود را بر حسب تعداد حروفش و سرعتی كه در تایپ كردن دارد، درعرض بیست و هشت تا پنجاه و سه ثانیه در آن صفحه وارد كند).
ولی حالا خداییش، شما باید آخرش باشی، كه موفق شدی به هرحال چند صباحی یك ملت رو بگذاری سرِ كار، یكی هم كه باهات همكار بود رو بفرستی سر درس و مشق!

توضیح واضحات: بهرام خان هوشیار یوسفی، فردی موسوم به BHY، در حال تكاپو برای گرفتن پذیرش از TU وین می‌باشد، آرمین دانشگر هم در TU رحل اقامت دارد، مدرس گون. بیابید ارتباط پاچه خواری منتقد سرشناس و آتشینِ معماری ایران برای دانشگر را با موضوع گرفتن پذیرش!
با مرور آرشیو وبلاگ شخص مزبور، می‌توانید نشانه‌هایی از این مكالمه‌ی دونفره‌ را در لایه‌های زیرین مطالب بیابید: «تو بیا ایران، من تبلیغت رو می‌كنم پروژه بگیری، من میام اونجا تو پذیرشم رو ردیف كن، حللله؟»

پی‌نوشت: لینك‌ها الان كار می‌كند، اما اگر از كار افتاد، بدانید این متن اثر كرده!